کد مطلب:189205 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:216

ترس و امید
- آیا این درست است كه در روز قیامت گروهی برای خوش گمانی به خدا به بهشت می روند.

- نمی دانم، فكر نمی كنم حرف درستی باشد، چطور ممكن است شخصی مرتكب گناه شود، ولی به خدا و بخشش او امیدوار باشد.

عبدالله كه حرف آن دو را می شنید جلوتر آمد و گفت: بله، درست است، اتفاقاً من هم شنیده ام.

- از چه كسی.

- از امام باقر علیه السلام شنیده ام.

- اصل آن چیست.

عبدالله ادای آدم های مهم را در آورد و بادی به غبغب انداخت و گفت: روزی در مسجد نشسته بودیم و امام باقر برایمان صحبت می كرد، او فرمود «در قیامت بنده ی گناهكار را در برابر خداوند نگه می دارند و دستور می رسد كه او را به سمت جهنم ببرند و در دوزخ بیندازند، گنهكار می گوید



[ صفحه 35]



خداوندا، من هیچ گاه نسبت به تو این گونه فكر نمی كردم، به او گفته می شود پس چه گمان می كردی؟ و بنده می گوید: امیداوار بودم كه مورد عفو قرار بگیرم و مرا ببخشی و خداوند برای این خوش گمانی او را می بخشد و به جهنم روانه نمی كند» .

- پس تكلیف گناهانی كه كرده چه می شود.

- نمی دانم، اگر حق الناس [1] نباشد، خدا خواهد بخشید. از جواب عبدالله قانع نشدند و هر سه نفر به حضور امام رفتند و سوالشان را مطرح كردند، امام فرمود: وای بر شما، باید ترس از خدا و امید به بخشش (خوف و رجا) مثل دو كفه ی ترازو برابر باشند؛ در قلب هر مؤمنی دو نور وجود دارد، یكی نور ترس است و دیگری نور امید، به شكلی كه اگر این دو نور را با هم مقایسه كنند هیچ كدام از دیگری بیشتر نباشد و دقیقاً مثل دو كفه ی ترازو مساوی باشند.

در این لحظه عبدالله زار زار گریست، آن دو نفر با تعجب او را نگاه كردند. پرسیدند: چه شده، چرا گریه می كنی.

- پس اگر این گونه باشد تكلیف من معلوم است، من تا به حال از كنار این مساله (گناه) به راحتی می گذشتم و چون امید به رحمت خدا داشتم گناه نیز مرتكب می شدم، اما از امروز به بعد... (و های های گریست).

آن دو نفر نیز كه دست كمی از عبدالله نداشتند از حضور امام



[ صفحه 36]



مرخص شدند، در حالی كه تصمیم جدی گرفته بودند نگذارند این دو نور از یكدیگر پیشی بگیرند و به همان اندازه كه امید به عفو الهی دارند به همان اندازه نیز مرتكب گناه نشوند. [2] .



[ صفحه 37]




[1] حق الناس هر گونه بدهكاري به مردم را مي گويند كه اگر صاحب حق نبخشد خداوند نيز نمي بخشد.

[2] اصول كافي، ح 2، ص 71.